بیا فاندر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->
فال حافظ
-->-->-->-->
-->-->-->
ابزار وبلاگ
-->-->-->

-->-->-->

codeتاپ ابزار

كد هاي زيبا سازي

-->-->-->ارسال لینک<-->-->-->-->

قالب وبلاگ


-->-->-->

قالب وبلاگ
فال تاروت

داستان كوتاه و بسيار زيباي برای خدا ؟ یا برای خود ؟

داستان كوتاه برای خدا ؟ یا برای خود ؟

 

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
 
 
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
 
منبع:.irooniha.ir/new/675/
بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : داستان"شیطان"بنی اسراییل"درخت", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 664 تاريخ : چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت: 5:47

نتیجه تصویری برای آدم برفی

آدم برفیا گویم انی دور گردن شال دوستن انی سرا کلاه بنن بعد بوشن هیچ کس نفهمث هن محبتان آدم برفی آب کود!!!

(برای آدم برفی دور گردنش شال پیچیدند،
و سرش کلاه گذاشتند و رفتند …
کسی نفهمید همین محبت ها آدم برفی را آب کرد)
.

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : آدم برفی",محبت",شال و کلاه", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 681 تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393 ساعت: 4:44

خوش بحال ماهیان اشانه تکلیف که معلومه هوایی که بوهون میرن

(خوش به حال ماهي ها
تکليفشان معلوم است
هوايي که مي شوند ، مي ميرند)

ارسالی توسط:افرا

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ماهی",تکلیف",هوایی شدن", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 660 تاريخ : دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت: 5:35

بعضیان مثل پاکت سیگار باید برچسپ هشدار بدارن تا از یاد نوبوریم که اشان دوست داشتن آدمه از درون نابود کونه!!!

(بعضی از آدما باید مثل پاکت سیگار برچسب هشدار داشته باشند تا فراموش نکنیم که دوست داشتنشون از درون نابودمان می کنه!!!!!!!)

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : انسان "سیگار",اندرون", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 699 تاريخ : يکشنبه 27 مهر 1393 ساعت: 17:49

ایتا روز فارسه می سره جور  ایسی خواهی که گپ بزنم گپ حتی ایتا کلمه.......ولی آنروز فقط تانی مرا فاندری آخه من دی زنده نیم  خیلی دیر بامیشه خیلی دیر!!!

روزی می رسد بالای سر من حاضر میشی میخوای حرفی بزنم حرف حتی یک کلمه ....ولی آن روز میتوانی فقط نگاهم کنی  چون دیگه از دنیا رفته ام خیلی دیر اومده ایی خیلی دیر!

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : بالای سر",دیدن",گپ", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 649 تاريخ : شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 19:25

وقتی به گذشته واگردیم متوجه بهیم که جای خالی بعضیا نه تنها الان خالی نیه بلکه اون موقع هم زیادی بون!!!

وقتـــــی به عقب بر میگردیم

متوجه میشیم که جــــــای بعضیا

الان که تو زندگیمان خالــــــی نیست هیـــــچ

اون موقعشم زیـــــــــــادی بودند

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : زندگی ",گذشته",جای خالی", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 685 تاريخ : شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 19:09

یکی از دوستان این خاطره را که براش اتفاق افتاده اینگونه تعریف مینماید:

برای شخصی کار پیمانکاری چوبی انجام داده بودم و در قبال کار انجام شده دو فقره چک دریافت نموده بودم در موقع سررسید چکها متاسفانه چکها وصول نشد هر وقت که به صاحب چک مراجعه میکردم از دادن مبالغ چکها امتناع میورزید و میگفت ندارم از این موضوع نزدیک به یک سال گذشت به خودم میگفتم هر وقت دست و بالش باز شد مبالغ چکها را میدهد حتی بارها بهش گفته بودم بصورت ماهانه و در اقساط پرداخت نماید ولی بازم زیر بار نمیرفت در یکی از روزها دیدم که طرف تانکرهای بزرگ شربت درست کرده و بصورت نظری بین مردم پخش مینماید رفتم بازم بهش گفتم هر چقدر داری از مبالغ چکها را بده ولی بازم گفت ندارم منم چکهای برگشتی را درآوردم و رفتم برروی ماشین و با صدای بلند گفتم هر کسی از این شربت نذری بخورد من راضی نیستم چون این شخص پولهای منو نمیده یه چند نفری آمدند که آقا ابن چه کاری میکنی چرا نذری طرف داری خراب میکنی منم به همشون میگفتم من حقم را میخوام اگه شما راست میگید پول چکها را بدهید در این نظری شما هم شریک باشید بعد از یک ساعتی طرف رفت پولها را آورد و چکها را از من گرفت و بدین شکل توانستم حقم را وصول کنم

راستی آیا ائمه اطهارمون راضی میشن که ما حق الناس به گردن داشته باشیم بعد با پول دیگران نذری بدهیم!!!!!

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ",حق الناس",نذری", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 730 تاريخ : جمعه 25 مهر 1393 ساعت: 8:42

تنها چیزی که در زندگی باعث میشه در مقابل خیانت و دورویی صبور باشم وجود عدل خداوند است چون شک ندارم که شاید دیرتر اما حتما حساب آدم خیانتکار را میرسه همین بهم آرامش میده بقول معروف دیر یا زود داره ولی سوخت و سوز نداره...!!!!

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : زندگی ",عدل خداوند",خیانت", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 679 تاريخ : پنجشنبه 24 مهر 1393 ساعت: 4:54

یه مدتی بود ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩم

ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﭼﻪ ﻣﺎﻫﯽ هستی!

منم گفتم : ماه بهمن

یه دفعه دیدم سرشو انداخت پایین و ﺭﻓﺖ

ﮔﻔﺘﻢ : ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﯼ ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻟﯿﺎﻗﺘﺘﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﻣﺘﻮﻟﺪﯾﻦ بهمن

بهمنیا امتیاز دادن و نظر یادتون نره

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ماه تولد ",لیاقت",آشنا شدن", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 655 تاريخ : چهارشنبه 23 مهر 1393 ساعت: 4:17

بیدار باشید ! غضنفر لقب حضرت علی علیه السلام است !

بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
بیدار باشید ! غضنفر لقب حضرت علی علیه السلام است !

 

متاسفانه مدتی است که تفکری خاص! به اسم طنز ، مقدسات را مورد عنایت قرار میدهند ! از بیان یا ابالفضل و یا قمر بنی هاشم بگیرین تا هتک حرمت به مولا ، حضرت ولی عصر عجل الله . 

یکی از این موارد استفاده از نام غضنفر در به اصطلاح لطیفه هاست و جالبتر اینکه این واژه به بهانه عدم توهین به قومی بزرگ و البته دلیر و ستودنی (آذری زبانها و ترک زبانان ) جایگزین میشود ولی چرا لقب امیرالمومنین برای تمسخر باید استفاده شود !!! بر هیچکس پوشیده نیست که چه کسانی به دنبال سکولاریسم و از بین بردن و ضعیف کردن عقاید از هر روشی هستن .

چه کسی و چرا ! نخستین بار به حضرت علی لقب شیر خدا و غضنفر داد؟
در تاریخ آمده است که حضرت علی (علیه السلام) از نظر جسمی دارای بدنی قوی و هیکلی درشت و از نظر روحی نیز بسیار شجاع و قدرتمند و نترس بود و هرگز در جبهه نبرد به دشمنان پشت نکرد؛

«« ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۲۸۷ – ۲۹۵؛ عاصمى، احمد بن محمد، العسل المصفى من تهذیب زین الفتى فی شرح سوره هل أتى، ج ۲، ص ۳۸۶ – ۳۸۷؛ »»

لقب «کرّار غیر فرّار» امام علی (علیه السلام) به همین مناسبت است. 

«« طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ۱، ص ۲۷۲٫ »»

از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای توصیف آن حضرت (علیه السلام) به کار گرفته شده است، همان طور که لقب اسدالله آن حضرت نیز، به همین مناسبت است.

«« العسل المصفى من تهذیب زین الفتى فی شرح سوره هل أتى، ج ۲، ص ۳۸۹٫ »»

شیر را به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند، غضنفر گفته می شود.

«« لسان العرب، ج ۵، ص۲۵؛ الصحاح فی اللغه، ج۲، ص۲۰؛ تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۱۱٫ »»

در عرف نیز معمولاً شیر را موجودی شجاع می دانند و انسان شجاع را هم شیر می خوانند. از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای حضرت علی علیه السلام لقب مناسبی است، همان طوری که یکی از القاب دیگر حضرت اسدالله است که آن هم به همین مناسبت است.
با توجه به تحقیقاتی که انجام گرفته شده می توان به این نتیجه رسید که این لقب ابتدا توسط ادبا و شعرا و کسانی که در مورد اوصاف و زوایای شخصیتی ایشان مطلبی نوشته اند ، به ایشان نسبت داده شده است و علی الظاهر در کلام معصومین چنین کلمه ای یافت نشده است. باید به این نکته اشاره کرد که شاعران و سخنورانی چه در زمان حیات و چه بعد از شهادت مولای متقیان، حضرتش را با این عبارت توصیف کرده و بدین وسیله، ایشان را به شیر شجاعی تشبیه کرده اند.

به عنوان نمونه در اشعار حسان بن ثابت انصاری دربارۀ کشته شدن عمروبن عبدود آمده است :

«« فلم تقتلوا عمرو بباسکم
ولکنه الکفوء الهزبر الغضنفر »»

به این معنی که: شما مردم مدینه نباید کشتن عمرو را به خود نسبت دهید و آن را هنر خودتان بدانید؛ زیرا او را شیری کشته است 

«« ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۹۷،ج ۲، ص۳۲۳، انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ق.»»

در مناقب ابن شهرآشوب از ابن طوطی چند بیت شعر دربارۀ لیله المبیت و فضیلت و شجاعت حضرت علی علیه السلام نقل کرده و در آن از لقب لیث غضنفر برای آن حضرت استفاده کرده است:

«« فصال علی بالحسام علیهم کما صال فی العریس لیث غضنفر
فولوا سراعا نافرین کأنما هم حمر من قسور الغالب تنفر »»

به این مضمون که وقتی علی علیه السلام در آن شب به جای پیامبر (ص) خوابید و مشرکان خانه را محاصره کرده بودند علی علیه السلام با شمشیر به آنها حمله کرده، همان طوری که شیری شجاع بپرد و آنها به سرعت از او فرار کردند همان گونه که گورخران از شیر فرار می کنند.

«« مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۹۴٫ »»

 
 
 
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
 
منبع:razhayesheitanparastan.com
بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : غضنفر"مذهبی"ولایت"حضرت علی(ع)", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 759 تاريخ : يکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 14:53

نام علی : عدالت -- راه علی : سعادت -- عشق علی : شهادت -- ذکر علی : عبادت -- عید علی : مبارک

در زمانهای گذشته زمانی که پیامبر ما مسلمانان حضرت محمد ( ص ) زنده بودند در  سال آخر زندگی آن حضرت مردم همگی آماده می شدند تا به سفر حج بروند هر کس  ازهر گوشه و دیاری می آمد تا درمکه ی معظمه اعمال حج را به جا آورد در راه بازگشت  به مدینه هنگامی که قسمتی از راه را گذرانده بودند جبرییل امین در روز هیجدهم  ذیحجه بر پیامبر نازل شد و این ایه را برایشان خواند که :

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین

آری امین وحی الهی از طرف خداوند آن حضرت را امر کرد که علی ( ع ) را به ولایت و امامت معرفی و منصوب فرماید و آنچه درباره ی پیروی از اطاعت امر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرماید. پیامبر فرمان ایست دادند و امر کردند که مردم گرد ایشان جمع شوند همگی مردم از هر طرف بازگشتند و گرد پیامبر جمع شدند، هنگام ظهر بود و هوا به شدت گرم، مردم برای نماز آماده شدند بعد از نماز پیامبر بر بالای بلندی که از پشته ی شتران آماده شده بودند رفتند و فرمودند:

حمد و ستایش مخصوص ذات خداست یاری از او می خواهیم و به او ایمان داریم و توکل ما به اوست و ازبدیهای خود و اعمال ناروا به او پناه می بریم، گمراهان را جز او راهنمایی نیست و آن کس را که راهنمایی فرموده گمراه کننده نخواهد بود و گواهی می دهیم که معبودی ( در خور پرستش ) جز او نیست. اینکه محمد ( ص ) بنده و فرستاده ی اوست .

پس از ستایش خداوند و گواهی به یگانگی او فرمودند:

ای گروه مردم همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاهی داده که دوران عمرم سپری گشته و بزودی دعوت خداوند را اجابت کرده و به سرای باقی خواهم شتافت من و شما هر کدام به حسب آنچه به عهده داریم، مسولیم. اینک اندیشه و گفتار شما چیست؟

مردم گفتند: ما گواهی می دهیم که تو ابلاغ رسالت فرمودی و از موعظه و ارشاد و کوشش در راه وظیفه دریغ نفرمودی خدای به تو پاداش نیکو عطا فرماید.

غدیر علی

غدیر علی، هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامتهاست.

غدیر دریایی از باور و بصیرت در کویر حیرت و هامون ضلالت است تا کام جانها از آن سیراب شود.

غدیر یک کتاب مبین است. سندی برای تداوم خط رسالت در جلوه ی امامت.

غدیر برای تشنگان چشمه ی زلال هدایت است و برای ره گم کردگان صراطی است که به سنت پیامبر منتهی می شود.

غدیر عید ولایت است.

غدیر برنامه ای الهی برای حیرت زدایی از اذهان و اعمال امت، در افقهای  آینده ی تاریخ بود.

ره شناستر از مولود کعبه کیست؟ و قاطع تر از ابوتراب و پسندیده تر از مرتضی و والاتر از علی کدام است؟

علی ( ع ) غدیر خم را از دربای فضایلش به موج نشانده است و رسول گرامی اسلام ، دست روی چهره ی خوب و شایسته ای گذاشته است.

علی ، برگزیده ی محمد نیست، بلکه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغ گر پیام الهی نسبت به امامت اوست.

غدیر کاشت بذر ولایت در جانهاست.

غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت هاست.

غدیر، عید عدالت و رهبری است، عید انسانیت و کمال طلبی است، عید شعله افکنی بر اندیشه ها، عید امید آفرینی در دلهاست.

غدیر روز بشریت و روز انسان است.

غدیر، تداوم رسالت محمد در ولایت علی است.

غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است.

 

منبع:گنجور مجریان و سخنوران

 
بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : غدیر"مذهبی"ولایت"حضرت علی(ع)", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 644 تاريخ : يکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 3:45

وینجیا مانه!!!

(وینجی، یعنی سقز جویدنی که چسباندگی خاصی دارد.
به کسانی گفته می شود که مثل سقز چسبنده هستند و به آدم می چسبند.
)

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ضرب المثل گیلکی ",سقز",چسبناک", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 752 تاريخ : پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 16:15

همه بول بول نبوهن،ایتا کولکاپس درآیه.

همه بلبل نمی شوند، بعضی ها چرخ ریسک از آب در میان.

کولکاپس یا به فارسی چرخ ریسک از خانواده بلبل هاست ولی صدای قشنگی نداره. (کنایه از فرزند ناخلف است.)

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ضرب المثل گیلکی ",بلبل ",فرزند ناخلف", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 861 تاريخ : پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 4:53

تابستان پارسال بدلیل کار مالیاتی  و رفتن به محدوده طرح ترافیک مجبور شدم سوار اتوبوس شوم ازدحام جمعیت طوری بود که ناچار بودم پله اول اتوبوس وایستم هوا هم به شدت گرم بود و همه مسافران از گرمای هوا کلافه بودند ناگهان احساس کردم قطره آبی روی مچ دستم چکید تعجب کردم توی این هوای به این گرمی که خبری از باران نبود سرم را بالا گرفتم بیبینم قطره آب از کجا اومده دیدم یه پله بالاتر یه کارگر افغانی وایستاده و بدلیل سرماخوردگی از بینی اش داره آب میچکه و آن قطره آب بینی کارگر افغانی بود وقتی نگاهش کردم اصلا به روی خودش نیاورد مسافر بغلیش فهمید و زد زیر خنده بهش گفت حداقل یه عذرخواهی میکردی یه دستمال همراهت داشته باش کارگر انگار نه انگار اتفاقی افتاده به روی خودش هم نیاورد و ایستگاه بعدی پیاده شد و من ماندم با یه مچ دست کثیف و خنده مسافران داخل اتوبوس که همه نگاهم میکردند و میخندیدند!!!

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ماشین ",خاطره",کارگر افغانی"آب ریزش بینی, نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 625 تاريخ : سه شنبه 15 مهر 1393 ساعت: 19:27

شهریور امسال خانوادگی با سه ماشین به شهر  آستانه اشرفیه جهت زیارت و خرید رفته بودیم دوستان ماشیناشون پارک کرده بودند من دنبال پارک میگشتم چند کوچه پایینتر توی یک خیابان فرعی وارد شدم پارک کنم یکی از دوستان که ماشینش را جای دیگه پارک کرده بود پیاده دنبال من اومد هنوز من ماشینم را پارک نکرده بودم دیدم که سروصدا بلند شده و صاحب یکی از مغازه ها داره با آشنای ما بحث میکنه که چرا ماشینت را بر نمیداری و جلوی مغازه ام پارک کرده ایی هرچه رفیقم قسم میخورد که ماشین مال من نیست صاحب مغازه قبول نمیکرد و میگفت داری دروغ میگی ماشینم را که پارک کردم رفتم میانجیگیری کنم بازم صاحب مغازه زیر بار نمیرفت کار داشت به درگیری کشیده میشد که با سروصدای زیاد نظر پلیس راهنمایی و رانندگی  جلب شد مامور پلیس از خدا خواسته یه جریمه سنگین برای ماشین پارک شده  نوشت صاحب مغازه وقتی دید ما هیچ عکس العملی نشان نمیدیم و بیخیالی طی کردیم تازه خیالش جمع شد که ماشین مال ما نیست و با کلی عذر خواهی و شرمندگی از ما رفت داخل مغازه اش این وسط فقط موند یه جریمه سنگین برای صاحب ماشین نگون بخت!!!

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : ماشین ",خاطره",جریمه", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 713 تاريخ : دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت: 17:39

جارو محلی گنده واشی

در گویش محلی گیلکی به این گیاه گنده واش میگویند و از آن برای ساختن جارو استفاده میشود

اواخر شهریور ماه زنان و مردان روستایی با داس درختچه های گنده واش را میبرند و پس از بستن و خشک کردن انها را آنبار میکنند این جارو ها فقط برای جارو زدن حیاط و خیابان کارایی دارد …

همچنین مناطق کوهستانی و جنگلی بخصوص مراتع از شاخه های کیش یا همان شمشاد وحشی برای جارو کردن معابر و حیاط منزل استفاده میکنند به همین جهت بعد از بستن گنده واش و تبدیل ان به جارو لفظ کیش خال را برای ان به کار میبرند که در گیلکی به معنای کیش خال یا شمشاد میباشد

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : گنده واش",کیش خال",شمشاد", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 733 تاريخ : پنجشنبه 10 مهر 1393 ساعت: 4:52

داستان کوتاه زاهد لبنانی و سگ
 

گفته اند که : در کوهى از لبنان ، زاهدى ، دور از مردم ، در غارى مى زیست . روزها روزه مى داشت و هر شب براى او گرده نانى مى رسید؛ که نیمى از آن را به هنگام گشودن روزه مى خورد و نیم دیگر را به هنگام سحر. و این حال ، روزگارى دراز پایید، و مرد از کوه به زیر نیامد، تا این که چنین شد، که در شبى از شب ها، نان از او برگرفته شد و گرسنگى شدت یافت و خواب از چشم زاهد رفت . پس نماز گزارد و آن شب را در امید خوردنى ، بیدار ماند، تا گرسنگى بدان دفع کند. اما غذایى نرسید.

در پایین آن کوه ، روستایى بود که ساکنان آن ، بر دین عیسى بودند و هنگامى که بامدادان زاهد به نزد آنان رفت و خوردنى خواست ، پیرمردى از آنان ، دو گرده نان جوین او را داد. زاهد دو گرده نان را گرفت و به بسوى کوه روانه شد. و در خانه آن پیرمرد، سگى بود لاغر و به بیمارى گرى دردمند. که به زاهد در آویخت و بر او بانگ کرد و به دامن جامه او آویزان شد.

مرد زاهد، یکى از آن دو نان را به سگ داد، تا از او دست بردارد. سگ نان را خورد و بار دیگر به زاهد در آویخت و عوعو کرد و زوزه کشید. زاهد نان دیگر را جلوى او انداخت . سگ نان را خورد و براى سومین بار به زاهد در آویخت و زوزه خود را بلندتر کرد و دامن جامه او را به دندان گرفت و پاره کرد.

زاهد گفت : سبحان الله ! من ، سگى از تو بى حیاتر ندیده ام . صاحب تو دو نان بیشتر به من نداده است ، و تو هر دو را از من گرفته اى . این زوزه و عوعو و جامه دریدنت چیست ؟

آنگاه پروردگار، سگ را به سخن آورد. و گفت : من بى حیا نیستم . در خانه این مسیحى پرورده شدم . گوسفندانش را نگهبانى مى کنم ، خانه اش را پاس مى دارم . و به لقمه نانى یا پاره استخوانى که به من مى دهد؛ بسنده مى کنم ، و چه بسیار که مرا از یاد مى برند و روزها گرسنه مى مانم . گاه ، او، براى خود نیز چیزى نمى یابد. با این همه ، خانه اش را رها نمى کنم . از آن گاه که خود را شناخته ام ، به در خانه بیگانه اى نرفته ام . و شیوه من ، همواره این بوده است ، که اگر غذایى یافته ام ، شکر کرده ام و اگر نه ، شکیبا بوده ام .

اما تو، همین که یک شب گرده نانى از تو قطع شد، بردبار نبودى و چنان شد که از در خانه روزى دهنده بندگان به خانه مردى مسیحى آمدى . از پروردگار خویش ، روى برتافتى و با دشمن ریاکارش در ساختى . حالا، بگو! کدام یک از ما بى حیاست ؟ من ؟ یا تو؟

زاهد همین که چنین ، شنید، دست خویش به سر کوفت و بیهوش به زمین افتاد.

 

 

 

منبع :کشکول شیخ بهایی

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : زاهد لبنانی",داستان",سگ", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 667 تاريخ : چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت: 18:28

می زندگی صرف آدمانی بوکودم که لیاقت یه لحظه با من ایسانا ناشتنه...!

(زندگیم را صرف انسانهایی کردم که لیاقت یک لحظه با من بودن را نداشتند)

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : زندگی ",لیاقت",انسان", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 727 تاريخ : چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت: 4:15

ﻃﺮﯾﻘﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺍﺷﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺮ کاﺭ :
ﺯﻥ ﻋﺮﺑﯽ : ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻋﺸﻘﻢ.
ﺯﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ : ﺩﯾﺮ نکنی ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﻢ.
ﺯﻥ ﺁمریکایی : ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ.
.
.
.
.
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ : ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺑﻴﺮﻭﻥ!!!!

 

 

ارسالی:آقای محمد رضا ساری

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : زباله ",زن",خداحافظی", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 686 تاريخ : سه شنبه 8 مهر 1393 ساعت: 18:46

هیچوقت زود قضاوت نکن

ﻣﺮﺩ میانسالی ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ30ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ30ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...

بیا فاندر...
ما را در سایت بیا فاندر دنبال می کنید

برچسب : قضاوت",دیدن",", نویسنده : خلیل خدایی payamakshomali بازدید : 616 تاريخ : سه شنبه 8 مهر 1393 ساعت: 18:37

آرشیو مطالب

خبرنامه